بر روی گور قناری بنویسید :زندگی را دوست داشت ولی آن را نشناخت....
مهربان بود ولی مهر نورزید..
طبیعت را دوست داشت ولی از آن لذت نبرد.
در آبگیر قلبش جنب و جوش بود ، ولی کسی بدان راه نیافت .
در زندگی احساس تنهایی میکرد ولی هرگز دل به کسی نداد.
و خلاصه بنویسید :
زنده ماندنرا برای زندگی دوست داشت.
نه زندگی را برای زنده موندن...
سپری شد شب جدایی به امید اینکه تو بیایی....
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو برآب میزدم
عشق آن چیزی است که در اوج خستگی لبخند را به لبانت بیاورد.
.................
بگذارید و بگذرید
بیبینید و دل مبندید
چشم بیندازید و دل مبازید
که دیر یا زود
باید
گذاشت و گذشت...
......
زندگی 3 ایستگاه دارد:ایستگاه 1: تولد 2: عشق 3: مرگ
آقای راننده ببخشیدا ایستگاه دوم نگه دار جا نمونم آهای آقای راننده با شما هستم...
کاش....آرام بودیم.............